بریده‌هایی از کتاب‌های حوزه فلسفه تکنولوژی در ادامه آمده است. این متن‌ها می‌تواند تاحدی نوع دیدگاه‌ها و دغدغه‌های فیلسوفان تکنولوژی را به مخاطبان این حوزه نشان دهد.


دترمینیسم تکنولوژیک

بخشی از کتاب «فلسفه تکنولوژی دون آیدی؛ پاسخی به دترمینیسم تکنولوژیک»

هنگامی که از نسبت انسان و تکنولوژی پرسش می‌شود رویکردی قوی و مسلط تأکید می‌کند که این انسان است که به وسیله تکنولوژی تعیّن می‌پذیرد و مقيد می‌شود؛ تکنولوژی شرایطی را مهیا می‌کند که هویت انسانها به آن بستگی دارد. این تلقی در جهان مدرن -که ابزار و تکنولوژی‌ها حضوری چشمگیر و همه‌گیر داشته‌اند- جایگاه مهمی را از آن خود می‌کند. بر طبق این نگاه، شیوه زندگی و هویت انسان با ابزارها و وسایلی که به کار می‌برد شکل می‌گیرد. ابزارهایی چون ماشین بخار، تلفن یا رایانه باعث شده‌اند شیوه زندگی ما به سمت و سویی خاص هدایت شود. بر طبق این رویکرد، تغییر شیوه زندگی به تغییر هویت انسانی هم منجر شده است. نه‌تنها شکل زندگی و هویت ما که اندیشه ما نیز با وسایل و ابزارها تغییر می‌کند.

هنگام قائل شدن به رویکرد دترمینسم تکنولوژیک با احکامی روبه‌رو هستیم که به صورت «تکنولوژی الف را می‌سازد» یا «تکنولوژی الف را تعیّن می‌بخشد» عرضه می‌شود. در این چارچوب چنین احکامی صادر می‌شود: «خودرو حومه‌نشینی را می‌سازد»، «ماشین بخار در مغرب‌زمین باعث مهاجرت به شهرها در قرون هجدهم و نوزدهم شد»، «رسانه‌ها روحیه و احساسات و افکار ما را شکل می‌دهند»، «تکنولوژی باعث دوری ما انسانها از یکدیگر شده است»، «تکنولوژی زندگی را راحت کرده است»، «ابزار روابط اجتماعی را تغییر می‌دهد» و «آسیاب بادی جامعه فئودال را به وجود آورده است».

در بین افرادی که از این رویکرد دفاع می‌کنند هم شاهد نگاه مثبت و هم منفی به تکنولوژی هستیم. یعنی هم آنها که تکنولوژی را عنصر مثبت و هم آنها که آن را شاخصی منفی می‌انگارند می‌توانند قائل به آموزه دترمینسم تکنولوژیک باشند. با این همه، در فلسفه تکنولوژی این آموزه را بیشتر افرادی اظهار کرده‌اند که درصدد بوده‌اند به ما درباره تبعات ناخواسته تکنولوژی -که عموماً منفی هستند- هشدار دهند و از آنها برحذر دارند. بر طبق این بحث، انسان به وسیله تکنولوژی تعیّن می‌پذیرد و این مذموم شمرده می‌شود. این آموزه، در سطح سلبی‌اش، هم کارکردی توصیفی و تبیینی دارد و هم کارکردی هشداری و توصیه‌ای.

تمایز میان دترمینیسم اجتماعی و دترمینیسم تکنولوژیک تصور ما را از دترمینیسم تکنولوژیک وضوح بیشتری می‌بخشد. پرسش در مورد کم و کیف پیشرفت تکنولوژیک دو گروه به وجود آورده است که گروه اول قائل به دترمینیسم تکنولوژیک هستند و دسته دوم قائل به دترمینیسم اجتماعی. دترمینیست‌های اجتماعی معتقدند تکنولوژی‌ها عموماً تابع تعارض‌های سیاسی و اجتماعی هستند. هر تغییری در این تعارض‌ها تأثیر خود را بر ابزار و تکنولوژی می‌گذارد. مشخص است که آموزه دترمینیسم اجتماعی نقشی ثانوی برای تولید و فرایند تکنولوژی در مقایسه با بستر تعارض‌های اجتماعی قائل است. در اینجا تکنولوژی امری خنثی در نظر گرفته می‌شود. رویکرد دترمینیسم اجتماعی تحولات تکنولوژی را بیشتر ناشی از تغییرات قدرت سیاسی و همچنین تصمیم‌های نخبگان سیاسی و علمی و مهندسی می‌داند. در نقطه مقابل، دترمینیست تکنولوژیک در خودِ گسترش تکنولوژی قابلیت‌هایی می‌بیند که آینده جامعه را شکل می‌دهند. با این تصویر، دترمینیسم اجتماعی ابزار را خنثی و متأثر از ساختارها و طبقات اجتماعی می‌داند و دترمینسم تکنولوژیک خود این سازوکارهای اجتماعی را تابع تحولات تکنولوژیک در نظر می‌گیرد.

در مرحله بعد می‌توان میان دترمینیسم تکنولوژیک سخت و دترمینیسم تکنولوژیک نرم تمایز قائل شد. در مورد نوع سخت دترمینیسم تکنولوژیک، این تکنولوژی یا شاخص‌های آن است که ضرورتی قطعی را بر هر عاملی که خواهان تغییر تأثیر تکنولوژی است اعمال می‌کند. آیده ما چه مثبت باشد و چه منفی با تکنولوژی ساخته می‌شود و بدیلی برای دستورهای آن نمی‌توانیم ارائه کنیم، خواه با این تأثیرپذیری مطلق از تکنولوژی به سوی آرمان‌شهر رهسپار شویم یا ویران‌شهر. این معنا بسیار به آنچه در مقدمه همین اثر دترمینیسم علّی نامیدیم نزدیک است. نوع نرم دترمینسم تکنولوژیک تصریح می‌کند که تاریخ تکنولوژی تارخ عامل‌های انسانی است و برای یافتن منشأ تکنولوژی باید این عامل‌ها را بشناسیم. این نوع از دترمینیسم به جای آنکه جامعه و تاریخ را تک‌علتی ببیند چندعلتی می‌بیند و به جای آنکه تکنولوژی را یگانه منشأ تعیّن تاریخ و جامعه بداند آن را در منظومه اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی‌اش نظاره می‌کند. به بیانی دیگر، تکنولوژی خود به خاستگاه‌ها و پیش‌فرض‌های فرهنگی و فکری و اجتماعی و اقتصادی نیاز دارد و بدون اینها یارای رشد و نمو ندارد. این خاستگاه‌ها و پیش‌فرض‌ها تکنولوژی را از اینکه تنها نیروی تغییرات جامعه و تاریخ باشد بازمی‌دارد. در اینجا، تکنولوژی تنها عامل تعیّن بخشیدن به جامعه و فرهنگ نیست، ولی مهمترین عامل است. گویی تکنولوژی در این تلقیِ نرم در نقش واسطه‌ای است که از پدیده‌های اجتماعی و فرهنگی و سیاسی تأثیر می‌پذیرد و خود بر این پدیده‌ها اثر می‌گذارد.

Untitled


سیستم‌های اجتماعی-تکنیکی

بخشی از کتاب «رویکردی در فلسفه تکنولوژی؛ از مصنوعات تکنیکی تا سیستم‌های اجتماعی-تکنیکی»

تصور کنید در حال این طرف و آن طرف رفتن در یک فرودگاه بزرگ هستید، چون می‌خواهید به مقصدی دور سفر کنید. در این حال مصنوعات بسیاری به کار خواهید برد. برخی از آنها، مانند چهارچرخه‌های حمل بار و نیمکت‌های کافه‌ها و سالن‌های انتظار، مصنوعات ساده‌ای خواهند بود، که احتمالاً توسط یک نفر یا افراد کمی طراحی شده‌اند. دیگر مصنوعات به طرز خارق‌العاده‌ای پیچیده خواهند بود؛ آنها را گروه‌های زیادی از مهندسان طراحی کرده‌اند که احتمالاً سال‌ها روی آنها کار کرده‌اند، برای مثال، کامپیوترهای مورد استفاده در سیستم ثبت اطلاعات که در آن جزئیات تمام پروازها ذخیره می‌شود، و البته خودِ شاهکار نبوغ مهندسی یعنی هواپیمای واقعی که نهایتاً با آن پرواز خواهید کرد. اما شما، علاوه بر همه این چیزهای مجزا، در حال به کار بردن چیزی به مراتب فراگیرتر هستید، چیزی درست به همه میزان ساخته و نگهداری‌شده به دست انسان که هواپیمای نوعیِ ذکر شده، اما در عین حال به مراتب ناملموس‌تر و دشواریاب‌تر. این «چیز» عبارت است از سیستم هواپیمایی مسافربری جهانی. همه مصنوعات گفته‌شده بخشی از آن را تشکیل می‌دهند، اما به طرزی خارق‌العاده چیزهای بسیار بیشتری در آن در کار است. برخی از مولفه‌های این سیستم ملموس‌اند، مثلاً ساختمان‌هایی که مسافران باید در آنها روال‌های معمول را قبل از سوار شدن به هواپیما یا پس از پیاده شدن از آن طی کنند، و باندهای مورد استفاده برای بلند شدن و فرود آمدن هواپیما. افزون بر این، همه افرادی که به همین میزان ملموس هستند نیز درون آن قرار می‌گیرند: خدمه پرواز، و نیز کارکنانی که در بخش ثبت ورود هستند، و با تجهیزات اشعه ایکس کار می‌کنند، گذرنامه‌ها را کنترل و بارها را سوار هواپیما یا از آن پیاده می‌کنند. اما بسیاری از مولفه‌های دیگر با ماهیتی انتزاعی‌تر نیز وجود دارند: مسیرهای هوایی که هواپیماها در آنها پرواز می‌کنند، شرکت‌های هوایی مسئول پروازها، مقرراتی که خلبان‌ها و شرکت‌های هوایی باید رعایت کنند، سازمان‌هایی که این مقررات را وضع و تحمیل می‌کنند، پیمان‌هایی که میان کشورها مورد توافق قرار می‌گیرد و این امکان را برای هواپیماها فراهم می‌کنند که از یک منطقه هوایی به منطقه‌ای دیگر پرواز کنند، شرکت‌هایی که سیستم را در برابر خطرات و نقایص احتمالی بیمه می‌کنند، و غیره و غیره. هر یک از این‌ها در اینکه سیستم هواپیمایی مسافربری جهانی کارکرد خود را به انجام برساند، سهیم‌اند. بدون این سیستم، اینکه شما با هواپیما به مقصد مورد نظرتان مسافرت کنید و بعد به خانه برگردید غیرممکن است.

سیستم هواپیمایی مسافربری جهانی مثالی از یک سیستم اجتماعی-تکنیکی است. این واقعیت که در اینجا راجع به یک سیستم حرف می‌زنیم برای اغلب افراد جای شگفتی ندارد. سیستم در قالب موجودیتی فهمیده می‌شود که می‌تواند به بخش‌هایی تفکیک شود، و این بخش‌ها همزمان به طریقی ویژه با هم پیوند دارند. آنچه سیستم هواپیمایی را تبدیل به یک سیستم خاص می‌کند این واقعیت است که دربردارنده مولفه‌های بی‌شماری است -سازمان‌ها و نهادها، شرایط و قواعد- که چیزهای ملموسی نیستند. در مورد تمام این مولفه‌ها، هیچ دانش فراگیری از علوم طبیعی به فهم اینکه آنها چطور کار می‌کنند و چطور باید آنها را به نحوی کارآمد در سیستم قرار داد کاری انجام نمی‌دهد. این سیستم از مولفه‌هایی تشکیل شده است که، تا آنجا که توصیف علمی آنها بیان می‌کند، به جهان‌های بسیار متفاوتی تعلق دارند. همین است که آنها را حتی از پیچیده‌ترین سیستم‌های تکنیکی، مثل خود هواپیماهای مسافربری، نیز اساساً متفاوت می‌کند. اگرچه مهندسانی که درگیر طراحی و ساختن هواپیمای ایرباس A380 بودند، پیشینه و سوابق بسیار متفاوتی داشتند -مهندسی مکانیک، علم مواد، آیرودینامیک، مهندسی الکترونیک و مهندسی کامپیوتر- اما همه این رشته‌ها شکلی از توصف جهان‌اند که در علوم طبیعی ریشه دارد. لیکن، سیستم هواپیمایی، که این هواپیمای ایرباس A380 درون آن کار خواهد کرد، شامل بسیاری چیزهای دیگر هم می‌شود -مردم، نهادها، قواعد- که روش علوم طبیعی در توصف جهان حرف چندانی در مورد آنها ندارد و لذا شیوه‌ای اجتماعی-علمی برای صورت‌بندی مسائلش مورد نیاز است. سیستم‌های آمیخته، که در آنها برخی مولفه‌ها با استفاده از علوم طبیعی توصیف می‌شوند و مورد پژوهش قرار می‌گیرند و مولفه‌های دیگری از طریق به میان آوردن علوم اجتماعی توصیف می‌شوند، سیستم‌های اجتماعی-تکنیکی خوانده می‌شوند.

با اینکه همین سرشت آمیخته -یعنی، حضور مولفه‌هایی که نیازمند توصیفی فیزیکی‌اند و مولفه‌هایی که نیازمند توصیفی اجتماعی‌اند- است که به سیستم‌های اجتماعی-تکنیکی تشخّص می‌دهد، ولی باز هم طراحی، اجرا و نگهداری این سیستم‌ها عمدتاً در دستان مهندسان باقی می‌ماند، یعنی در دست کسانی که صرفاً بر مبنای علوم طبیعی آموزش دیده‌اند. به این دلیل است که این سیستم‌ها چالشی بزرگ برای علوم مهندسی به حساب می‌آیند. همه انواع مفاهیم سنتی، درباره آنچه فرایند طراحی یک مصنوع تکنیکی را تشکیل می‌دهد، اینکه چگونه فرایند طراحی باید ساختارمند شود، اینکه چه نوع دانشی برای آن مورد نیاز است و چگونه می‌توان کارکرد یک مصنوع طراحی‌شده را ارزیابی کرد، وقتی به بافت طراحی سیستم‌های اجتماعی-تکنیکی توجه کنیم، بسیار مسئله‌آفرین می‌شوند.